2777
2789
عنوان

مامانم امروز اومد اینجوری گفت

279 بازدید | 12 پست

مامانم امروز رفته بود پیش یکی که به قولی نمیدونم طالعه چیه همینو برا خواهرم باز کنه ببینه چطوریه برا خواستگارش

بعد که اومد تو خونه منو خواهرم باهم تو اتاقمون بودیم ولی من یه جایی نشسته بودم که منو ندید و فک کرد من تو اتاق نیستم

با ذوق بهش میگفت آره خیلی خوب و فلان ولی گفت گفته حسود دور و برت خیلی داری

بعد یه دفعه چشمش به من افتاد قشنگ هول شد گفت عه ندیدیمت تو هم اتاق بودی؟


ولی قشنگ معلوم بود نمی‌خواست من حرفاش رو بشنوم 

الان مثلا فک میکنه من حسودش بودم؟


 درصورتی رابطه ی منو خواهرم خیلی ام خوبه و خواهرم وقتی با این پسر آشنا شد اول اومد برا من تعریف کرد نه مامانم

من خودمم همچین آدمی نیستم و اصلا الان دوست ندارم ازدواج کنم که بخوام حسودی کنم 


کلا مامانم فقط با خواهرم صمیمیه فقط به اون توجه میکنه به خاطر همین کاراشه که دیگه دلم نمیخواد کنارش باشم فقط میخوام زودتر درسم تموم شه برم شهر محل کارم دیگه کنارش نباشم نبیمنش


بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

منم میخام برم یاد بگیرم طالع مالع باز کنم میگن پول توشه

یه بار تو یه مجلسی یه گوشه نشسته بودم و حوصلم سررفته بود یه خانم انرژی مثبتی  اومد پیشم و بدون مقدمه بهم گفت چه دختر خوشگلی چه صورت قشنگی و رفت اون جمله یه حس مثبت و رنگی رنگی بهم القا کرد که توطول بیست سال زندگیم تاحالا نچشیده بودمش و هنوزم وقتی بهش فکر میکنم قلبم اکلیلی میشه وهمون چند تا کلمه معمولی منو اون شب تبدیل کرد به یه دختر پرانرژی و شاد.از اون شب به بعد تصمیم گرفتم منم همین حس مثبتو به اطرافیانم بدم و خجالت و تکبرو بزارم کنار و هرکسی که در نظرم یه نکته مثبت داشته باشه بهش یادآوری کنم و بگم که چقدر خاصش کرده شاید تونستم منم همین حس نابو بهش بدم😍❤️
مادرت بین شمافرق نمیزاره حتمااخلاقت یه طوریه که فک میکنه ازاین حرفاخوشت نمیادزیاددرباره اش باهات حرف ...

اخلاقا خیلی خیلی ادم حساسیم خودشونم میدونن وقتی ام میدونن پس نباید اینطوری رفتار کنن مگع اینکه منظور داشته باشن

مامان من خداروشکر پسر نداره اگه داشت منو میفروخت اونارو نگه می‌داشت پسرش رو میپرستید

ممان هردومون خیلی ظالمن بیا با هم فرار کنیم بریم یه جا دوراز اینا زندگی کنیم 😶

اخلاقا خیلی خیلی ادم حساسیم خودشونم میدونن وقتی ام میدونن پس نباید اینطوری رفتار کنن مگع اینکه منظور ...

عزیزم همونه چون حساسی اونام خب روانشناس نیستن نمیدونن چه رفتاری باهات درسته گیج میزنن ....احتمالاهمینه ناراحت نشواصلا

ممان هردومون خیلی ظالمن بیا با هم فرار کنیم بریم یه جا دوراز اینا زندگی کنیم 😶

من نمیخوام پسر تو زندگیم باشه 😂 همون صبر میکنم درسم تموم شه میرم شهر محل کارم دیگه نمیبیمش راحت ، خواهرمم همونجا پیشمه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز