با کسی یک سال ونیم تو رابطه م
اول اینکه خودش اعتراف کرد ازم خوشش میاد ، بعد من باوری نداشتم چون بار اولم بوده با کسی میخواستم وارد رابطه شم ،بعد گفتم چه جور ممکنه طرف در عرض مثلاً یک ماه از من خوشش بیاد ،میگذرع و میره تا اینکه اون حسشو و علاقه رو نشون میده
اگه هستین بگید بزارم ادامه
هستیم
خب
خب
لایک
بعد خیلی احترام میزاشت،و من جدی باور نمی‌کردم یکی اینقدر بخوادم،تا اینکه میگذره میره ،من چون حدی نمی‌گرفتم اینو دروغ بهش میگفتم،بعد شش ماه حدودا دروغایی که گفتم رو میفهمه حالا نمیدونم چجوری فهمیده این
خو
بعدش من گفتم اوکیه فهمید که فهمید ،ولی بازم دیدم فقط کمی ازم دلخور شده ،و ادامه میداد محبتاش رو ، تا اینکه یه روز دعوا شدید میکنیم سر اینکه من درکش نمیکنم ، هی میگفت درکم نمیکنی ،واست مهم نیستم و این حرفا،تهش به جدایی خواست بره دیدم واقعا نمیتونم ازش جدا شم اون موقع فهمیدم منم بهش حس دارکو وابسته شدم
بعدش
گفت من کسی رو به جز تو توی زندگی ندارم و این حرفا ،هیچ بعد بحث اوکی میشیم و من عشقی که خودش دوست داشت رو بهش دادم ،وقتی که مطمئن شدم عاشقمه.بعد به دلیل اینکه یه پسر بچه حدود ۱۵ساله به من پیام میداد ناراحت شده و فکرده بهش خیانت کردم ،این شد که رابطه مون کم کم رو به کات می‌رفت
گفتم ارزش ندارع بخوای واسه این رابطه مون رو خراب کنیم ، گفت تو خیانت کردی و فلان ،در صورتی اصن این طرف بچه س من چکارش دارم،این شد که عید زهرمارم شد فرض کنید تو عید خداحافظی کنیم ،بعد من هی بهش پیام میدادم لطفاً برگرد لطفا لطفاا..... خیلی خودمو کوچیک کردم
ای کجا فهمید پسره بهت پیام داده
میگذره میره تا اینکه ۵روز من بهش پیام ندادم و به اصطلاح ول کردم قضیه رو ،ولی از نظر اون،وگرنه صبح و شب گریه بوده،خودش بعد ۵روز پیام داد دلم واست تنگ شده من نمیتونم بدون تو ، عشقمون خیلی بیشتر چیزی که فکر میکردم بود و این حرفا ،منم قبولی کردم گفتم باش ، ولی فرداش باز سرد شد ،دوبارع بعد یک هفته کات کردیم ، گذاشتم یکی دوهفته گذشت سالگرد سورپرایز ش کردم ،و دودل بود خودش ،بعدش دیدم نه طرف داره گریع می‌کنه چرا من رفتم
هستین ادامه بگم؟
