حالم خیلی بده
از بچگی همیشه تنها بودم
فکر میکردم ازدواج کنم دیگه تنها نیستم
ولی تنهاتر شدم
بچه دار شدم
حاملگی خیلی سخت و بعد از زایمان دوران خیلی سختیو تنهایی گذروندم
یه لشکر آدم دورم هست ولی هیچ کس نیست!
حتی یه نفر حالمو نمیپرسه
یه نفر کوچکترین کمکی بهم نمیکنه
افسردگی بعد از زایمان گرفتم
بعضی وقتا حالت جنون بهم دست میده
دختر یک سالمو میزنم
هیچ کس نمیفهمه چه حس لجنزاری بعدش دارم
هرچقدر با شوهرم با مادرم حرف میزنم شرایط روحیمو براشون توضیح میدم بهشون میگم نیاز به درمان دارم کمکم کنن اهمیتی نمیدن و هیچ درکم نمیکنن
امشب فقط از خدا میخوام جونمو بگیره