بچه ها لطفا بگین من باید چجوری رفتار کنم دیگه خستم
ما مدتها با فامیل ارتباط نداشتیم و زمانیکه ازدواج کردم از شهرمون رفتم و وضع مالیمون ک خوب شد بخاطر کار همسرم برگشتیم ک موقت بمونیم یکی از فامیلا برا فضولی هی میگفت بیاین خونم ببینمتون هی ما طفره میرفتیم اخرش من خاب دیدم خدای نکرده خدای نکرده فوت کرده و دلم طاقت نیاورد و رفتیم دیدنش اونجا شروع کردن ک مثلا برند کفش چی میخری یا طلا از کجا میخری یا لباس خونگیات برند چیه خلاصه دیدم ایما علاوه بر فضولی خیلی شخصیتشون حقیره و فقط پول دارن منم مودبانه جواب دادم چون از طرفی میدونستم میخوان من حرفی بزنم ک برن چو بندازن دختره سایطس و جواب داده (اونا فقط میخاستن من حرفی بزنم ک اون حرفو پخش کنن چ با خونسردی چ با لحن تند میگفتم کار خودشونو میکردن) منم خودمو کنترل کردم و لبخند میزدم. بحق این شب واگذارشون به خدا.
چند وقت پیش هم دختر عموم گفت بیا ببینمت بعد همش با لب و لوچه و اشاره چش ابرو تمسخر میکرد مثلا لبشو اویزون میکرد و میگفت من هرگز نمیتونم تو خونه کوچیک زندگی کنم یا میگفت من بچه هرچقدر خوشگل باشه لباسش ک برند نباشه زشتترین بچه میشه و مثلا میگفت خدا شانس بده تو شوهرت خیلی هواتو داره ( درحالیکه تو تاپیک قبلیم ک مال ظهره درد دل کردم و از زندگیم گفتم) اونروزم با لبخند و ارامش طی شد ولی الان میگم فردا ک قراره ببینمش چجوری رفتار کنم ک بفهمه اونم شخصیتش حقره برام و به چشمم نمیاد .
بیشتر با نگاه مثلا از بالا تا پایین یا زوم کردن رو کفش و لباسم میخاد ضایم کنه ک حرفیم نزده باشه و من واقعا اذیت میشم.
.
.
من خیلی مراعات میکنم من بچه ک بودم مشکلاتی تو خانواده داشتم ک تا بیام دفاع کنم اونا رو ضمیمه میکنن و پشت سرم بد میگن
.
.