حس میکنم پسرم بزرگ بشه همه میخوان در موردم بد بگن
الان مامانم اینارو مگه ک تو مادر خوبی نیستی تو سر بچه داد زدی تو بزرگش نکردی فقط بلدی شیر بدی بزرگ کردن بلد نیستی همش ازم انتقاد میکنه ازم ایراد میگیره
یه حموم ساده بچمو میبرم چرا اینجوری کردی چرا بچه قرمز شده زیاد موندی....
پارک میبرمش میگن نبر بچه رو گم میشه میدزدنش
میخوام برم خونه خواهرم میگن نرو بچه رو نبر تو جاده خطرناکه
همش میگن تو مقصری این بچه غذا نمیخوره تو خوب نیستی بلد نیستی غذا بدی
هیچ کاری برام نکردن حتی یک روز نگهش نداشته مامانم بعد میگه من بزرگش کردم
یه لک رو لباساش باشه میگن چطرز لباس پوشوندنه ب بچه
نمیتونم وقت ندارم خونمو درست مرتب کنم خواهرم اومده خونم رفته پشت سرم حرف زده خونش مرتب نبوده بیچاره این بچه
من خودم بعد از اینکه بچم بدنیا اومد افسردگی شدید بعد از زایمان گرفتم با این وجود مامانم بدترین رفتارارو باهام داشت هیچکس پشتم نبود
شوهرمم که کارش سخته 24ساعتی میاد خونه بیهوش میشه میخوابه
من گیر کردم واقعا نمیدونم چکار کنم
وقتایی که شوهرم سرکاره چند ساعت میرم پیش مامانم این حرفا پیش میاد هنوز که هنوزه من یک ساعتم برم اونجا جوری رفتار میکنه دعوامون میشه یا دخالت میکنه با بچه اینجوری باش اونجوری باش یا بخاطر چیز دیگه دعوا میشه .بهم هی زنگ میزنه بیا اینجا
من نه روحیه درستی دارم نه خانواده درستی
با کلی رازو نیاز و دعا بچه دار شدم مطمئنم دیگه بچه دار نمیشم ولی اینا نمیزارن لذت مادر بودنو درک کنم من 25سالمه پسرم 1سالو 3ماه
لطفا بگین چیکار کنم😞
میترسم بزرگ بشه کلا حرفامو گوش نده بخاطر این رفتارای مامانم یا حرفاشون روش تاثیر بزاره
خب منم مادرم نمیخوام پسرم جز من حرف کسی و گوش بده یا بگه مامان بزرگم اینارو میگه منم بهش بی احترامی کنم