سلام بچه ها ، من تازه عضو شدم ولی از خیلی وقته پیش این سایتو میشناختم ، پس لطفاً نگید تازه عضو شدی و... چون بخاطر مشکلم تاپیک میزنم
خواهرا ، من ۷ ماهه ازدواج کردم طبقه بالا مادر شوهرم زندگی میکنم ، سنش فک کنم ۶۰ سالی داره ولی از من ک ۲۴ سالمه جونتره ، خیلی با سیاسته
چند روز پیش سر ی موضوعی بحثمون شد منم رفتم خونه بابام به قهر ، خیلی حرفا ک تو دلم مونده بود از روز خواستگاری و قرار های دروغی ک گفته بودن رو همه گفتم دلم ی جورایی خنک شد ، اونم خیلی حرفا گفت
خلاصه برگشتم سر خونه زندگیم با پا درمیونی، بعد یه هفته برگشتنم رفتم پایین پیشش صرفا فقط گفتم چون من کوچیکترم عب نداره برم پیشش ولی خیلی سرد برخورد کرد انگار ک من مقصرم و گفت از بعضیا خوشم نمیاد 😐
اینم بگم مادر شوهرم ،، شوهرش فوت شده بچه هاشو بجز شوهر من کسی پیشش نیست
دعوامومم سر این بود ک من شوهرم فرستادم مسافرت خدا شاهده شوهرم راضی بود ب رفتنم ، بعد از چهار از مسافرتم ک گذشت مادرشوهرم گفته بود عروسم قهر کرده ک رفته 😑
منم گفتم اگر قهر کنم میرم خونه پدرم ک شهرستانه نه مسافرت 😞
حالا خواهرای گلم چکار کنم با این مادرشوهر ، بخدا ازش میترسم نمیدونم چرا بخدا
به نظرتون بعضی وقتا برم پایین پیشش ؟
آخه با کسی هم ارتباطی ندارم تو این شهر
فامیل داریم ولی شوهرم به حرف مادرش نمیزاره رفت و امد داشته باشیم با کسی
خسته شدم بخدا