من پنج ساله ازدواج کردم و تازه دارم از زندگیم و شوهرم راضی میشم یعنی باد پنج سال تازه میتونی بفهمی زندگیت خوبه یا نه من تا 2سال پیش تصمیم طلاق داشتم ولی هی به خودم صبر دادم و تلاش کردم درست کنم زندگیمو بچه نیاوردم از حقم نگذشتم یه چیزای کوچیکو چشم پوشی کردم و کل محبتمو گزاشتم پای شوهرم یه جاهایی ساست به خرج دادم
یه جاهایی که شرایطش بود ناراحتیمو کامل به شوهرم گفتم و الان تازه میبینم اگر طلاق میگرفتم هیچوقت نمیتونستم این زندگیو تجربه کنم و الان تصمیم دارم بچه بیارم به ززندگیم
میخوام بهت بگم زود تصمیم نگیر خیلی طول میکشه تا زنو شوهر قلق همو بفهمن و رام هم بشن
باور کن اگه من مشکلم به تنهایی خودش بود هرگز جدا نمی‌شدم...من شدم ارتش یک نفره که باید با یک خانواده چند نفره که همیشه طرفدارش هستن بجنگم، که البته اصلا جنگجو هم نیستم و فقط به تنهایی تو خودم میریزم... تو همین دو سال من نابود شدم... تا پنج سال دیگه هیچی ازم نمی‌مونه
با من کاری کرده که خانوادم مخالف سرسخت طلاق هستن الان میگن جدا شو... هممون دیگه ازش ناامید شدیم
یعنی با خانوادش مشکل داری 😢خیلی سخته متاسفانه چون خانواده شوهر من باهامون کاری ندارن نمیدونم چی بگم تا کمکت کنم ولی میتونم بفهمم که سخته دخالت های خانواده ها عزیزم ببین اگر فک میکنی اون احترام وسط برداشته شده و هیچوقت درست نمیشه و طلاق به صلاحته طلاق بگیر طلاق گرفتن هیچ عیبی هم نداره کار درستو انجام بده بدون در نظر گرفتن حرف دیگران اصلا اطرافیان برات مهم نباشه گلم انشاا..عاقبت بخیر بشی❤️
منظورم اینه با اینکه تو زندگیم خوشحال نبودم و کاملا از لحاظ مالی مستقل بودم اما دوست نداشتم طلاق بگیرم و امید داشتم که زندگیم درست بشه، اما الان کاملا موافق جدایی هستم... از حرف مردم ترسی ندارم، خداروشکر طوری زندگی کردم که الانم همه به شوهرم میگن تو لیاقت این زن نداشتی
بخاطر همین میگم که شما چند هیچ از من جلوتر بودی، شما دو نفری مشکلتون حل کردین اما وابستگی شدید همسرم به خانوادش و سم پاشی خانوادش علیه من باعث شده منو دشمن خودش بدونه
ممنون از دعای خیرت🌿 امیدوارم زندگی شما هم هر روز قشنگتر از قبل بشه
دورت بگردم عزیزم
ب خدا شوهر من اوایل کا باهم تو یه ساختمون بودیم از سر کار میومد اول میرفت اونجا صب بلند میشد اونجا بود هرجا میرفت اونجا اول از مهمونی برمیگشتیم ولی باید اول میرفتیم اونجا ولی من زیاد حساسیت نشون نمیدادم چون میگفتم شاید منم بودم اول میرفتم اونجا نمیدونم که خیلی گیر نمیدادم ولی گه گداریم میگفتم که اول بیا خونه من از همه بیشتر منتظرم مامانت باباتو داره ولی الان تا من نرم پاشم نمیزاره اونجا یعنی اگر تنها بره فک میکنن که ما باهم قهر کردیم چی بگم اخه هرکی یه مشکلی داره خدا بزرگه انشاا هر چی به صلاحته گلم
خب جدا شو ديگه چي ميخاد ب سرت بياد
فوقش در بدترين حالت با يكي مث همين ازدواج ميكني اما حداقل شانست رو امتحان كردي و بخودت فرصت دادي و بعدا پشيمون نميشي
البته معمولا ديدم ازدواجهاي بعدي بهتر از قبلي هست شما هم انشالا برات بهتر ميشه سنت هم خوبه واسه جدايي و شروع يك زندگي مشترك خوب و بچه دار شدن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
