أصلا حس نميكنم خانواده اييم

همش شوهرم سر كار، أشكالي نداره باشه ولي يه تايمايي هم به خودمون اختصاص بديم با بچه هامون فقط در طول هفته يه بار ميريم خونه مادرشوهرم يه بارم ميريم خونه مامانم، روزگارم اينجوري ميگذره جايي ميخواييم بريم تنها تا حالا نشده بريم فقط خانوادمون، بهش ميگم بريم كوه ميگه ميخوايي مامانم اينا هفته بعد ميخوان برن با هم بريم, ميگم بريم دريا همين حرف ميگم بريم جنگل همين حرف پس كي با هم بودنو تجربه كنيم ، تا حالا خونه خاله يا دايي خودمون نرفتيم همش با ديگران من دوست ندارم شوهرمم به اين مسائل توجه نميكنه خسته شدم نميدونم چطوري بهش حالي كنم 😑