لطفا راهنماییم کنید و اینکه کاربر قدیمی ام با این اکانت تازه عضو شدم 🙏
پارتنرم همون اول ک آشنا شدیم ۲ ماه بعدش با خانوادم صحبت کرد ولی گفتن باید بیشتر آشنا بشیم،یک سال گذشت ،ماه پیش رسما اومدن خواستگاری بابام پول نداشت برام حتی جشن کوچیک بگیره ،خونمونم کوچیکه،باید باغی تالاری چیزی اجاره کنیم،بهشون گفتن نه یه ۶ ماهم صبر کنید بعدش مستقیم عقد کنیم، حالا اینا مامانش و خواهراش میخوان تو این ۶ ماه رفت آمد کنیم الان زنگ زدن گفتن فردا میایم خونتون ،مامانم شروع کرده میگه برا چی اصلا بیان چه دلیلی داره ،میگه عجب غلطی کردم گفتم آشنا شید من فعلا چندسال آمادگی ندارم دختر شوهر بدم پولی هم ندارن،ینی هر سری میخوان بیان مامانم دو روز با من دعوا میکنه اخم میکنه روزای خوشم و زهرمارم کرده الانم میگه دلم میخواد این پسره رو خفه کنم، اون پسر خوبیه حتی همون اول مامانم تاییدش کرد
از این لحاظ ک پسره مشکلی نداره خیالتون راحت باشه اینا فقط ب فکر خودشونن ،منم آدمم نزدیک ۲۳ سالمه نیاز جنسیم ب کل جنبه های زندگیم فشار آورده، اینم پسر خوبیه و دوسم داره ولی چون خانوادم پول ندارن دارن بختمو خراب میکنن