امشب همه خونه ما بودن
بعد شام چایی اوردم
همینطوری مشغول صحبت بودیم
سر یه نفر تو فامیل مادر شوهرم اینا که ادم مزخرفیه بحث شد
من کلا حرفی راجب کسی نمیزنم تو جمع مخصوصا خانواده شوهرم فقط نشسته بودم و گوش میکردم
یهو خواهرشوهرم اومد یکم طرفداری اون شخص رو کرد که شوهر من متنفره ازش و حق هم داره انقدر بحث بالا گرفت که شوهر خواهرشوهرم میگفت همش پاشو بریم
اصلا ولکن نبود انگار یه لحظه دیوانه شده بود اخرم پاشد با انگشت اشاره جلو صورت شوهرم که اره تو خودت کی هستی اصلا...
درحالی که شوهرم بنده خدا حرف حاصی نزد گفت الکی طرفداری نکن
شوهرمم اعصابش خورد شد پاشد رفت تو اتاق
اینام با کلی طعنه و کنایه رفتن
خیلیییی ناراحتم این اتفاق خونه من افتاده
چون من همیشه بهترین خاطره هارو میسازم تو خونم
الانم شوهرم بهم میگه اصلا مهم نیست
ولی نمیخوام روابطشون بهم بخوره
تازگی بهتر شدن با هم بعد ازدواج ما
و اینکه خب خواهر شوهرمم اصلا نمیدونم چرا یهو رد داد انگار که از جای دیگ اعصابش خورد باشه یهو سر یه چیز دیگ خالی کرده سرما
حالا بگید من الان چیکار کنم
مادرشوهر پدر شوهرمم با من سرد رفتار کردن موقع خداحافظی ولی اخر شب مادر شوهرم بهم پیام داد که ممنون بابت شام و پذیرایی
نمیدونم تیکه انداخته الان یا چی!!!!