جریان مفصله ولی خلاصه بگم،خواهر شوهرم دروغ میگفت وبی ادبی میکرد،من بعد کلی بحثبه روش آوردم دروغ میگه و توهین کرد و من هم باش رابطمو قطع کردم،باز ادامه داد بش گفتم دیگه زین پس در هیچ دور همی ای نمیبینمتون و اونم گفت تو اصلا روت میشه تو چشم ما نگاه کنی ،این شد که من دیگه خونه مادر شوهرم هم نرفتم ولی شوهرم و بچه ها میرن،حالا برادر شوهرم از کشور دیگه آمدن و من گفتم قراره اونارا دعوت کنیم پدر مادرتم باشن،،حالا میدونم پدر و مادر شوهرم شر به پا میکنن که چرا دخترشون هم نیست ،شما بودید چه میکردید ؟اصلا با توجه به شخصیت و رفتارای زشتش گه بارها تکرار شده ،دوست ندارم خواهر شوهرم باشه،ار طرفی دلم نمیخواد مهمونی به پدر مادرش هم زهر شه ،،هر چند اونا هم خیلی منو اذیت کردن ولی این بار کاری نداشتن انصافا