بیاد ذهن تون و درگیر کنه و ناراحت بشین ..مثلا فرق گذاشتن ..پدر من وقتی دختر خونه بودم خیلی فرق میذاشت حس میکردم دوستم نداره ..بااینکه دختر ساده ای بودم اون زمان ..اهل قرتی بازی نبودم ...الان که متاهل شدم خیلی دوستم داره ..هم خودمو هم بچه مو..اینم بگم وضع مالی پدرم خوبه ..
ولی شرایط فعلی من صد پله بالاتر از پدرم و خواهر و برادرم هست...نمیدونم الان ی خاطره از کتک خوردنم بابت به زور چادر پوشیدن اومد به ذهنم ..با کمربند منو زد ...من اونموقع ۱۹ سالم بود ..الان ۳۱ سالمه ..نمیدونم بخاطر اینکه غرورم و شکوند..جلو بقیه خیلی ناراحتم الان من بابام و بخشیدم 😭😭
ولی ذهنم الان درگیره اونموقه س بخاطر اینکارش تا شب زار زار گریه کردم اونموقه ...لب ب نهار شام نزدم ...