تو یه قلب مهربون عاشق داشتی و خدای بزرگی که نذاشته با یه خیانتکار ازدواج کنی... تا حدود یک ماه رنج میکشی.. رنج به معنای واقعی و بعد درست میشی.. یه روز به خودت میای از خواب عاشقی بیدار میشی و خداروشکر میکنی بابت اینکه زندگیت تباه نشد.... زندگی با مردی که خیانت میکنه و معنی عشق رو نمیفهمه شکنجه هر لحظه است
خیلی وقته گذشته فراموش نکردمدختره گفت عوض شده و به من خیانت نمیکنهقلبم شکست
تازه... دختره راست هم گفته باشه و بر فرض محال بهش خیانت نکرده.. اول شب درازه... دوما مهم تویی که بهت خیانت کرده.. اصل تویی شاید اون دختر با هر فلاکتی بتونه زندگی کنه.. شاید خوشبخت یا بدبخت بشه... نقشی تو زندگی من و شما نداره