۲.خودشو کشون کشون کشیده روی زمین تا سوار موتور بشه و خودش بیاد سوار موتور که میشه میافته زمین و دیگه تحمل نداشت و همون جا تشنج میکنه تا دو ساعت بعدش که من نگران بابام بشم که بابای من چرا گوشی منو برنمیداره چرا جواب منو نمیده برای همین با مامانم ماشین زنگ زدم رفتم اونجا و دیدم که بابای من در حال تشنج با صدای گریه و جیغهای من همسایهها دورم جمع شدن اورژانس خبر کردم و بابام اعزام شد بیمارستان انزلی ۱۰ روز توی کما بود که بعدش فوت میکنه کل ماجرا همین بود
ولی خواهرای ناتنی من میگفتند که نه من و مامانم قاتلیم مامانم زده سر بابامو شکونده و بابامو کشته خیلی برام سخت بود ۴ بار از من توی پلیس آگاهی بازجویی شد همش مجبورم میکردن اون روزو با جزئیات کامل یادم بیارم یه روز چه از امتحانای مدرسهام که برگشته بودم دم مامانم ناراحت تو خونه نشسته گفتم مامان چی شده گفت که پلیسای آگاهی ریخته بودن خونمون و میگفتن که میخوایم وسایل فرد فوت شده رو ببینیم بعد یه هفته که داشتم اتاقمو تمیز میکردم زیر تختمو که نگاه کردم فهمیدم که یه شنود زیر تختمه وقتی که با لپ تاپ بازش کردم اولین فایلی که من بازش کردم که به طور تصادفی ضبط شده بود دیدم صدای خواهرم و مامور آگاهی که خواهرم داشت به مامور میگفت من این شنود و شارژش کردم
(بابای من وقتی پنجاه سالش بود همسرش به رحمت خدا میره که مادر خواهرا و برادرای ناتنی منه اونا خیلی از من بزرگترن پنج نفرن و چهار نفرشون نزدیک پنجاه سالشونه و من حاصل ازدواج دوباره بابامم)