داستانش مفصله ما برای کاری درهفته 4روز میرم به شهر مجاور کدوساعت راهه و شب برمیگردیم بخاطر خستگی شوهرم میخواستیم خونه کرایه کنیم اونجا کخانوادش موقع قولنامه آشوب کردن و نذاشتن قولنامه کنیم و شوهرم رو هرچی گفتم دیگ بخاری ازش بلند نشد واسه خونه شهر. بعضی روزا نبود و من بچه هام تنها میرفتیم و شببرمیگشتیم. خلاصه از دخالتشون و خودسری شوهرم هرچی گفتم امشب برنگرد گیج خوابی باز صبحی کارداربم ساعت 10شب حرکت کرد ک بیاد خونه باز ساعت 10صبححرکت کنه به سمت همون شهر گفتم خب بخواب کوش نداد و کتکم هم زد کمگه حرف حرف تویه خلاصه توران برگشت از پشت زد به کامیون معجزه خدای ک الان زنده آییم من نمیتونم درست راه برم چون حاملم عکس نتونستن بگیرن فقط میدونم ماشینمون له شده و من جیغ زدم آقا از خواب پرید و پاشو گذاش ترمز ولی بشدت تصادف کردیم