سلام. خانمها خانواده من شهر لیگه زندگی می کنن و من حال که بچم مدرسه رو شده فقط تابستونا میام. پارسال همسرم میگفت برو زیاد بمون بچه اونجارو خیلی دوست داره و تو سنی هست که اینا براش خاطره می شه...منم میام اخر هفته و تعطیلات. دو ماه پیش به گوشم رسیده که پیش یک زن و شوهر که دوست دانشگاهمونن گفته وقتی زنم نیست من با یکی هستم...و اون زن_زن دوستش. همون دوست مشترک_ گفت که حدودا تو عید کات کرده شوهرم اون رابطه رو چون شرایط کاریش به هم ریخته. زن دوستمون پیش همسایه روبروییش اینو میگه. چون یکبار که من نبودم و سوهرم خونه اون زن و شوهر بوده این همسایه میگه این مرده انگار میشنگه و اونم میگه آره و براش تهریف میکنه. حالا اوت همسایه با همسایه من دوسته و خبرو بهم گفت. من از شوهرم پرسیدم تو شماره فلانی یعنی زن دوستمون رو داری؟ گفت نه. ...خلاصه. سابقه خیانت هم داره. امسال بچم گفت بریم شهرستان دوباره مقاومت کردم. شوهرم باز گیر داد که برو و بچه گناه داره. من بعد شنیدن این حرف کل زندگیمونو مرور کردم و الان حس خلصی بهش ندارم. فقط کاش می تونستم مچش رو بگیرم چون خیلییی پررو هست. نظرتون چیه؟ برم از زن دوستمون بپرسم؟ حس می کنم با شوهرم جیک و پوکی داره و نمیگه. فکر می کنید این حرف واقعیت داره که شوهرم گفته با یکی بودم....