من همونی ام که گعتم پدرم با ازدواجم مخالفه و این که اقا اعخقاد مذهبی به خدا و نهاو و نبوت نداره
امروز تمومش کروم
دو روز بهم فرصت دادایم که هر دو تانون در رابطه اش فکر کنیم
صلح زنگ زد چ خبر نظرت ؟
گفتم نظر خودت؟ گفت نه اعتقاد ندارم
گفتم خب از لحاظ شرئی جایز نیست ازدواجمون
اخه زنگ زدم پرسیدم و تو اینترنت هم مطلب خوندم
گفت معذرت میخوام
گفتم همین، گفت اره
منم بدون خداحافظی قطع کردم
دیدم نیم ساعت بعد پیامک زد گفت نظرم عوض شد قبول دارم😑
گفتم چه ایمانی هست که نیم ساعته نظرت عوض شد
تو دو روز فرصت داشتی چرا اول به خاطر من نگفتی اره قبول دارم
الان میگی دارم
منم گفتم من نیستم و بلاکش کردم ، اخه گفت تا شب فکرات بکن بهم خبر بده من قبول دارم
حس میکنم داره ادا درمیارع