سلام
من ۲۵ سالمه و ۴ ماهه که عروسی کردم
۲ سال نامزد بودمو ۴ سالم قبل اون با همسرم دوست بودیم
همسرم آدم خیلی خوبیه و واقعا همسر ایده آلیه
قبل اینکه عروسی بگیریم یه واحد آپارتمان خرید و بخاطر من تو همین واحد کابینت و کناف و کاغذ دیواری و ... زد و یه واحد خیلی خوشگل آماده کرد
من قبل اینکه عروسی کنیم خیلی شوق و ذوق خونمونو داشتم و هرروز برا خونه خیال پردازی میکردم
ولی واقتی آماده شد و اسباب کشی کردیم، انگار همه ی آرزوهام ب آخرش رسید و تموم شد
حالا مشکل اصلیم اصلا این نیس
مشکل اصلیم اینه که حالم خوب نیس و اصلا حس خوب و خوشبختی ندارم
نمیدونم چرا
هرکاریم میکنم این حس بد ازم دور نمیشه
هفته ای دوبار میرم استخر
هرروز میرم بیرون
خونه مامانم زیاد میرم
خونه خواهرمم میرم
ولی حالم خوب نیس
خوشحال نیستم
خیلی دلم برا بچگیم تنگ میشه
خیلی غصه اون روزارو میخورم ک دیگ برنمیگردن
مادرو پدرم پیر نیستن، مامانم ۴۷ سالشع و بابام ۵۵
ولی همش غصه ی از دست دادن اونارو میخورم و ناراحتم
یه وقتایی از شدت ناراحتی برا از دست دادنشون زار زار گریه میکنم
بااینکه اول زندگیمون چیزای کافی داریم برا زندگی، ولی راضی نیستمو همش دنبال چیزای بیشترم
ماشینمون پراید بود، الان کردیمش ۲۰۶ ولی راضی نیستم حس میکنم باید بهتر باشه
گوشی آیفون دلم میخواد
و و و و....
چرا هیچوقت راضی نمیشم آخه
خسته شدم دیگ
از خودم خسته شدم
کاش بتونم همسر خوبی باشم برا شوهرم
آخ خیلی آدم خوبیه
خیلی دوستم داره و بهم محبت میکنه
ولی خیلی اذیتش میکنم😭😭😭😭
از خودم خیلی بدم میاد 😔
