این اتفاق برای منم افتاده تازه جابجا شده بودم یه لحظه پنجره رو باز گذاشته بودم عمو موش ناقلا تشریف آورد تو شوهرم انداختش توی جعبه برد بیروت از خونه بعد از این کاغذهای چسب موش بگیر بزار گوشه کنار خونه گیر میوفته خودش
هر کسی یک نابغه است ، اما اگر یک ماهی 🐟 را از روی توانایی اش در بالا رفتن از یک درخت 🌲 قضاوت کنیم آن ماهی تمام عمرش را با این باور زندگی خواهد کرد که یک احمق است
این اتفاق برای منم افتاده تازه جابجا شده بودم یه لحظه پنجره رو باز گذاشته بودم عمو موش ناقلا تشریف آ ...
طبقه چندمی که از پنجره اومد؟؟؟
کارشان تفکیک است : زن را از مرد، عقل را از بدن، انسانیت را از جامعه...//////////////////////// آلبر کامو / یادداشت ها: با مرگش شادی وصف ناپذیری شروع میشد اما عذاب همین است:«آنها بموقع نمی میرند.».
وااااااای شما داری میگی من حالم بده. تنهایی؟ زنگ بزن شوهرت یا یکی بیاد. من دارم عرق سرد میکنم جای شما. ولی یه بار تو ویلا موش بود از همون چسبا گذاشتیم جواب داد.
خخخخ من که جارو بدست ته سالن ایستاده بودم زل زده بودم به عمو موش دانا که ببینم کجاها میره به شوهرم آمارش رو بدم در رو هم چارطاقی باز گذاشته بودم شوهرم اومد تو گفت قیافه ات دیدنی بود جارو بدست با چشمای گشاد شده بدون حرکت