ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
تو که آتش کدهی عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی
به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را
که خود از رقعت آن بیخود و بی هوش شدی
تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش
چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی
"خلق را گرچه وفا نیست ولیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی"
به یاد تو عزیز ترینم که دیگر بین ما نیستی😭
آخر همان شد که همیشه با خنده میگفتی:این شعر را بر روی مزارم بنویسید😭😭