دقیقا منم همش با خودم اینو میگم
ما توی یه شرکت بودیم همکار بودیم رفتارش باهام جوری بود که همه متوجه شده بودن که فرق میکنه رفتارش با من و همش به من تیکه مینداختن در نبود اون که چیزی بین شما هست ولی من هیچ وقت تایید نکردم چون با خودم میگفتم اگه حسی داشته باشه مستقیم بهم میگه
تا اینکه بعد یه مدت گذاشت و رفت از شرکت بدون هیچ حرفی هر کدوم از همکارا باهاش تماس میگرفتن یا زنگ میزدن جواب نمیداد بعد چند روز نگران شدم و تماس گرفتم و جواب منو داد و یکم حرف زدیم و بعد اونم یه مدت با هم در ارتباط بودیم و تولدمو تبریک گف و اینکه شماره همه همکارا رو پاک کرد جز من
ولی بازم مستقیم چیزی نگف و منم چیزی نگفتم با اینکه واقعا دوسش داشتم و داشتم اما غرورم اجازه نمیده پیش قدم شم
از یه طرف میگم اگه دوسم نداشت چرا باهام اون رفتارا رو داشت و به بقیه دخترا محل نمیزاشت ولی به من میرسید کلا رفتارش فرق میکرد و همیشه حامی ام بود
از یه طرف دیگم میگم اگه دوسم داره چرا این همه مدت چیزی نگفته بهم
خلاصه مدت زیادیه که بین یه دوراهی گیر کردم :(
ببخشید اگه حرفام طولانی شد فقط خاستم ماجرا رو گفته باشم شاید بتونی راهنماییم کنی❤️