من سعی میکنم کم برم خونه مادرشوهر و مثلا ارج و قربم حفظ شه اون روز بعد دو هفته تقریبا رفتم خونه مادرشوهرم،بگم حالا مادرشوهرم واقعا زن بدی نیست ولی بعضی وقتا یه چیزایی میگه آدم وا میره،اونروز میگفت که اره اگه شوهراتون خدای نکرده زن دوم گرفتن نباید به روش بیاری که پرو نشن بخوان علنی بکنن باید بزاری تو خفا کارشونو انجام بدن تا خسته بشن از پنهانکاری بزارنش کنار بعد می‌دونن که منم روی این بحثها خیلی حساسم توی حاملگی اینطوری آدمو با حرفاشون اذیت میکنن بعد بهشون میگم من اصلا از فکر کردن بهش خوشم نمیاد در موردش حرف نزنین بعد میگن چرا باید باهاش کنار بیای وبهش فکر کنی وگرنه خدای نکرده اگه پیش بیاد اذیت میشی بنظرتون یه آدم فهیم این حرفارو درسته بزنه؟شما بودین چه جوابی می‌دادین ؟یعنی دوروزه دارم روانی میشم میگم چرا یک جواب درست نزاشتم تو کاسشون که اجازه ندن به خودشون جلوی عروس اینطوری حرف بزنن و بالاخره بنظرم یه توهین بزرگه و همچنین حتما منظور اینه که پسرمون فردا یه غلطی کرد پشتش هستیم نمیدونم چرا مردم گوشاشونو میگیرن دهنشونو الکی به چرت و پرت وا میکنن
چیزی از پسرش دیده نکنه اخه کی این دری وریا رومیگه !!!!!!!
بگو من حس کنم این اتفاق افتاده طلاق میگیرم اون بمونه و زن جدیدش
بگو از اینکه بدن همسرم رو کس دیگه ای هم لمس کنه بیزارم
حالا بعضیا دوست دارن و بیمارن خودشون می‌دونن
مال منم اینجوریه .. ولی مهری بااااالا بزنید خانمااااا بالاااااا
گول نخورید. شوهرم از ترس مهریه کاری نمیکنه
یه دونه میوه بذار دهنت با خونسردی بگو نه‌مادرجون زمونه شما اینجوری بود
ما الان نمیذاریم به رو باز شدن برسه یواشکی چیزخورش می کنیم خلاص شه
اعصاب دادگاه و‌پاسگاه و طلاق کشی هم نداریم
بعدشم کرکر بخند
منم یبار بهم گفت و چندین بار برادرشوهرم
ولی شوهرم واقعا بد نیست
اوناااا پرش میکنن
منم دعوا راه انداختم گفم مادرت اینو گف برادرت اینو گف
😃😃جداشون کردم
الان مادرش فشاریه
خواهر شوهر داری؟ میگفتی رو به خواهر شوهرت که عزیزم نصیحت‌های مادرت رو آویزه ی گوشت کن یا میگفتی الحمد اله من با یه خانواده ی با شخصیت و با فرهنگ ازدواج کردم و شوهرم سر سفره ی پدر و مادر بزرگ شده حلال زاده س از این کارا نمیکنه
