الهی ... نگاهی... 🙏🚼🙏 می خواهم مادر شوم 🌹 چشیدن لذتی دیگر از زندگی 🌹 لذتی که خداوند به همه کسانی که لایق میداند می چشاند می خواهم مادر شوم 🚼 می خواهم وجودم را بستری برای وجودی دیگر کنم 🚼می خواهم صفحه ای دیگر از خوشبختی را ورق بزنم🙌 می خواهم مادر شوم چقدر شیرین است تپیدن دو قلب در یک بدن🚼 چقدر شیرین است تمرکز رحمت خداوند بر روی تو ، بر روی قسمتی از بدن تو ، بر روی رحم تو 🚼 خداوندا رحمتت را به من و همسرم عطا فرما 👪💑 می خواهم مادر شوم م : مهربانی الف : آرامش د : دلدادگی ر : رحمت خدا خداوندا مهربانی آرامش دلدادگی و رحمتت را بیش از پیش به من عطا فرما🌹🚼🙏🌹
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
معلومه که شهر ما خوش میگذره جاذبه های گردش گری زیاد داره حتما بیا
❤الو سلام ببخشید منزل خداست؟ منم همون مزاحمی که اتفاقا آشناست*هزاربار دلم گرفته این شماره رو*ولی چرا هنوز پشت خط در انتظار یک صداست*شماکه گفتی واجبه جواب سلام هرکسی*چی شد به مارسیدبازحساب بنده هاجداست*اجازه میدی که برات یه کم دردودل کنم*آخه شنیدم که فقط اسم تو مرهم وشفاست*حتی اگه چیزی نگی کلی دلم سبک میشه*چون میدونه که میشنوی وقتی تو این حال و هواست*الو دوباره قطع و وصل سیم ها شروع شده*خرابی از دل منه یا شاید از این سیم هاست*الو منو ببخش اگه بازم مزاحمت شدم*دوباره زنگ میزنم تا خدا خداست
سفر شیراز بهترین سفر زندگیم بود البته مشهدم همیشه عالیه شیراز شهر قشنگ و توریستیه محاله بری و پشیمون بشی
مادر فقط آن زنی نیست که هر صبح با صدای دردانه اش بیدار میشود...من هم مادرم...منی که وقتی شب در خواب تو را میبینم دلم نمیخواهد هرگز صبح شود...وقتی در خواب تورا در آغوشم میبینم دلم میلرزد...حتی در خواب هم میدانم که ندارمت....ولی دلم برایت میلرزد...صبح که بیدار میشوم لبخند به لب دارم...چون روی ماه تو را دیده ام...چون تو در اغوشم بودی...چون بوی تنت رابه ریه هایم کشیده ام...حتی در خواب و برای یک لحظه...آری من هم مادرم... مادر فرزند ندیده و نیامده ام... مادر تویی که برای داشتنت روزهای قشنگ جوانیم را در مطب دکتر ها و بیمارستانها گذرانده ام...مادرتویی که برای داشتنت مشت مشت قرص میخورم وصدها امپول میزنم...منی که تمام تنم ازمرحمت امپولهای گران قیمتم کبود است... من و امثال من مادر تر از هر مادری هستیم...مادرانی زجرکشیده...مادرانی که ثانیه به ثانیه روزهایمان را با حسرت داشتن دلبندمان میگذرانیم... که با دیدن یک کفش نوزادی پشت ویترین مغازه ها دلمان میلرزد و پر میشود از غصه...پر میشود از حسرت دیدن تو با اینکفشها و تاتی کردنت... آری من هم مادرم...فقط تو را ندارم عزیزکم...فقط در رویاهایم برایت مادرانگی میکنم...