باهم رفته بودیم کوه چند روز پیش بعد من یهو حواسم پرت شد افتادم دستم شکست و پام آسیب جزئی دید
رفتیم بیمارستان گچ گرفتن مامانم زنگ زد گفت بمارستانیم و...
بابامم اومد کلی حرف بارش کرد که عرضه نداری یه روز سپردمش دست تو و فلان
حالاهم اصلاً نامزدمو آدم حساب نمیکنه دیشب مامانم میگه فلانی رو دعوت کنیم شام بابام برگشته میگه
نمیخواد لازم نکرده
من چیکار کنم؟
یه روز میاد شام یا ناهار بی محلی میکنه و...
نامزدمم ناراحت میشه