خدا خاسته باردار شدم دوقلو دخترم نزدیک سه سالشه واقعا واسم سخته رسیدگی به کارای خونه و بچه داری نمیتونم مث قبل واسه دخترم وقت بزارم دخترم افسرده شده دوقلو هامم کوچیکن یکیشون رفلاکس داره یکیشون کولیک کمکی و پرستار هم میاد نصف روز ولی خدا شاهده ک انقد سختمه ک همیشع کمبود خاب دارم قبلا دخترمو هر روز یا یک روز درمیون خانه بازی و پارک میبردم شبا با شوهرم میرفتیم بیرون تفریحمون ب جا بود اما الان نمیتونیم دخترم شدیدا حسادت میکنه همش گریه میکنه میگه دوسم ندارین منم عصابم خیلی ضعیف شده هر روز خانواده شوهرم داستان برام درست میکنه منم با وشوهرم دعوا میکنم خیلی دلم گرفته بیشتر از همه دلم ب حال دخترم میسوزع 😭 نمیدونم چطوری از پس شرایط بر بیام الانم دوقلو هام‌مریض‌شدن دیگه همه چی سخت تر شده حس میکنم خیلی آدم ضعیفیم
شوهرت نمیتونه پارک اینا ببره؟
ببرینش روانشناس
یه دوستی اشنایی نداری،بچه ی همسن خودت داشته باشه
بیاد دخترتم با بچه ش ببره پارک
حتی یه مبلغی بهش بدی دو سه ساعت ببره بیاره
به همسرتون بگید بیشتر کمکمتون کنه
اینم بگم هفته دوبار‌حتما شهر بازی میبرمش میگرد‌نمش شبا با شوهرم میرن بیرون دور‌میزنن ولی میگه مامانم‌بیاد داداشا رو نیاره تنها باهامون بیاد 😓
مادری خواهری کسی نمیتونه چند روز یه بار بچه رو ببره بیرون ؟
یا دو قلو ها رو نگهداره شما با دخترتون برین بیرون ؟
طفلی حق داره
فدات بشم تو ضعیف نیستی فقط خسته ای
اتفاقا یه مادر به شدت جسور و قوی هستی میدونم سخته میدونم داغونی و نمیکشی درکت میکنم و تنهاییت رو میفهمم منم ولی تتها دلخوشیم اینه روزای سخت میگذره انشالله فقط بدون تو بهترین موجودی برای بچه هات
عزیزم خسته نباشی خدا نی نیاتو برات نگه داره
همسرت میتونه دخترتو شبا ببره پارک یا خونه بازی
از عمه بچه ها یا مادر شوهرت کمک بگیر یکم پیش بچه ها بمونن تا بخوابی و به خودت برسی
وقتایی که پرستار هست یکم استراحت کن
هم شما حق داری هم دخترت
حرف و حدیثِ خانواده ی شوهر و ول کن همیشه هست
تمرکزت و بذار رو زندگیت
با دخترت حرف بزن
و گاهی دوقلو ها رو بذار پیشِ همسرِت دوتایی با دخترِت بروید بیرون
نه عزیزم ضعیف نیستی دخترتو یکی دو‌روز ببر خونه ی مادربزرگش
مجبوری پرستارتو تمام وقت کنی یا وقتشو بیشتر کنی،دخترتم بفرس مهدی خونه بابایی یا با شوهرت بره بیرون،شما وقتت پره شوهرتم وقتش پره؟؟همون شبا ببرتش خانه بازی
یادت باش همین دوران کودکیش میشه کلی خلا برا بزرگسالیش
به دخترت بگو الان بچه ها کوچکند بزرگ بشند اوضاع بهتر میشه ولی نمیشه انتظار درک داشت از همسرتون بخوایید شبا یکم‌باهاش بازی کنه نگران نباش عزیزم الان چندسال اول سخته ولی بعدش خیلی راحت میشی
خداروشکر که حداقل بروز میده شما متوجه شدید و تو خودش نمیریزه
با یه مشاور خوب حرف بزن اینجا کسی نمیتونه کمک خاصی کنه
حرفای خانواده شوهر رو ولش،بچسب به زندگیت وتمرکزروبزارروبچه هات
مگه دخترت چن سالشه که میدونه فرارچیه؟!!!!!!
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
17 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
