امروز شوهرم سرکار نرفته بود صبح رفتیم مپا مال کفش خریدیم ناهار بیرون خوردیم اومدیم خونه و استراحت کردیم و بعدازظهرهم رفتیم باغ وحش
همه ایناروگفتم تا بگم امروز روز خوبی بود برامون.
مگا مال
خوب
تا اینکه شب به شوهرم گفتم یه کاری بگم انجام میدی گفت بگو گفتم بیا ناخونای منوکوتاه کن حال ندارم گفت چندشم میشه گفتم مگه تو عاشق من نیستی گفت نه گفتم از کی دیگه عاشقمنیستی گفت ازاولش نبودم
خیلی داغون شدم
واسه نگرفتن ناخونا گفته.
شامو اوردم نتونستم بخورم وسطش گریم گرفت اومدم تو اتاق
پیش خودن گفتم الان یه معذرت خواهی میکنه یا میگه شوخی کردم ولی هیچینگفت شامشوخورد و با پسرم خوابیدن
منم تو اتاق هی منتظرش بودم رفتم دیدم خوابه خوابه
از اونموقع همش دارم گریه میکنم
هوووم
اینم کار بوده خاسی از شوهرت...
ملت میگن شوهری بیا ب.م.ا.ل و.....فلان
توام ناخن
خاسته اذیتت کنه
خب زود قضاوت کردی شاید حرفش ادامه داشته..نمیشه هیچ قضاوتی کرد چون فقط شما شوهرت رو میشناسی و رفتارهاش و اخلاق هاش میدونی چیه
ای بابا حداقل روز خوبی داشتی، من که خیر سرم امروز سالگرد عقدمونه به روی مبارکش نیاورده. چه کنم!
خب شايدبهش برخورده.راستش منم چندشم مياد ناخن كسي روبگيرم به جز دخترم.اخه اين چه خواسته اي بودكه ازش داشتي؟ببخشيدبه نظرم شمايه كم لوس هستين😏
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
37 ثانیه پیش
38 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
