چرا دخترم به بدبخت بیچاره ها دل میبنده

ببین خواهر من بگو پدرش باهاش صحبت کنه مطمن باش این دختر بیشتر میخواد از خونه فرار کنه به نظر من یه خونه جدا بگیره زندگی کنه خیلی بهتره که از روی اجبار و ناخواسته بره ازدواج کنه که فردا خدا نکرده جدا بشه اونوقت ضربه خیلی بدی میخوره 

من شناختی از پدرش ندارم ولی مطمنن دخترتون از پدرش شناخت داره الان پدر منم همین مشکل و داره نمیتونه با بچه هاش ارتباط بگیره مشکل عصبی هم داره ولی میدونم یه حرفی میزنه شاید خیلی تند باشه ولی تو دلش هیچی نیس و ما اصلا از حرفهاش ناراحت نمیشم بعضی وقت ها هم چیزی میگیه میخندیم 

دخترتون تقریبا همسن دخترمنه .بنظرم این راه حل خوبی نیست برا فرار کردن از موضوعی  چه گذشته و حال و حل مسأله. گذرا تاپیکاتو رو دیدم . خودتون تحصیل کرده هستین و بهتر میدونین. با اینکه میگین الان تو هتل میمونه کاش اگه دانشگاه می‌رفت شما هم با خونواده بدون پدرش ، شهری رو انتخاب میکرد همراهش می‌رفتید یا خودش شهر دیگه  تنهایی درسو ادامه میداد.هم اینکه خیلی وقت پیش باید جدا از همسرتون زندگی میکردید خودتون هم که مستقل از نظر مالی بودید تا بچه ها ، آسیب کمتر  میدیدن( لازم به تموم کردن هم نبود ). 

حالا دانشگاه رو تموم کرد ببینین چی به صلاحه.مثلا محل خدمت رو جای دیگه انتخاب بکنه چطور میشه ؟؟ ایشون با توجه آسیب بیشتر تو کودکی از پدرش ، خوب تصوراتش از مرد اینطور شده و کاش اگه زیاد نظرش ازدواج نیست و آمادگی نداره. با درس خوندن وفکر به  ادامه دادن ارشد و اینا ، یه وقفه ای ایجاد بشه شاید نظرش برگرده.ببینید راهکار چی پیدا میکنید .

چجوری روانشناسی بودن نتونستن کاری کنند مشکلی نبود که نشه حلش کردن این چه استدلالیه دخترتون داره بیشتر شبیه کمبود عاطفه هست بگو اونام چون از تو پایینترن بهت احترام میذارن تا بیان به تو برسن به قدرت برسن با پنبه سر میبرن اگه هم سطح تو بودن یه آدم دیگه ای شاید باشن تو میخوای یکیو بیاری بخاطر کمبودهاش به تو محبت کنه احترام بذاره پس باید بری بازار برده فروشان دنبال شوهر بگردی آدمها رو وقتی از تو بالاترن میشه شناخت وقتی تو قدرتن چهره واقعیشونو میشه دید 

بعدم بگو هیچ انسانی شبیه انسان دیگه ای نیست اینهمه آدم هستن از مردشون از پدرشون خیر دیدن از مادرشون ضربه خوردن آدم با دیدن یک نفر رو چند نفر نمیگه همه

برو آدم خودت رو پیدا کن هنوز سنی نداری عجله ای نیست اول برو خودت رو و خلاهات رک بشناس زخمات رو درمان کن بعد به فکر این چیزا بیفت

ان شا...که موفق باشه . خدارو شکر بازم به درس علاقه داره . اون می‌تونه پله های موفقیت گام به گام طی بکنه ولی کمی خوب باید فکر بکنه. همه که تو زندگی کامل و بی‌نقص نیستن حالا پدردخترتون کمی عصبی و...هست و این دلیل نمیشه همه ی مردا بد باشن هر چند ما خوب مطلق نداریم و از اون طرف ، باید تو زندگی الگو و عکس العمل مامانشون ببینه ، که به هر حال باصبر و حوصله و کار ، زندگی رو تا اینجا رسونده . به کتاب هم که گفتین علاقه داره کتاب های خوب ، انگیزشی و ...‌بگیرین تا با گذشته اش هم خداحافظی بکنه و راهکار مناسب برا آینده اش رو پیدا بکنه ولی نه از هر راهی و نه به هر وسیله ای .