مامان بابام اومدن خونمون وسیله هاشونو گزاشتن (دوساعت راهه از خونشون تا شهر ما)میخاستن برن خونه داداشم ..دوکوچه اونورتر..تازه عمل کرده یسر ک باز برگردن خونمون...پسرم گریه کرد ک باهاشون بره گفتم نه اون عمل کرده زشته بره سرصدا کنه ۴سالشه پسرم دیگ در رو بستن شوهرم پسرمو دعوا کرد سر ی مسئله ای ..بچم گریه کرد با صدای بلند مامانم دوید اومد بالا در زد گفت ها خداچکارتون میکنه چقدر شماهابدبختین و فلان ماهم تعجب کردیم..بعد ک رفت شوهرم ناراحت شد در رو زد ب هم ...الان زنگ زدم میگم بیا ناراحت شده ازمون نمیاد میگ چرا در رو محکم زده...هرچی گفتم بیا نیومد امشب هم تنهام میگه دیگه نمیام خونتون...خیلی دلم شکسته دارم فقط گریه میکنم
شوهرم میگ چرا مامانت اینطوری کرد تعجب کرده مامانمم میگ چرا در رو محکم زده بنظرتون الان حق با کیه...درمون هم در شرایط عادی باید محکم ببندیم بسته نمیشه الانم ب شوهرم بگم میگ نه من منظوری نداشتم...موندم وسط بخدا😭😭😭😭
