این زندگی منه الان مطمئنم خداروشکر میکنین
سلام من یه دخترم از ناکجا اباد 17 سالمه از 11 سالگی تا الان 14 بار خودکشی ناموفق داشتم که بماند
پدرم معتاد بود چند سال پیش ترک کرد ولی اخلاقش هنوز سگه
گوشیمو ازم گرفتن به دلایل خیلب مزخرفی چون ابسنتا نصب کردم بدون اجازه این گوشی مادرمه
خواستگارام همه زیر خط فقر
خودمونم زیاد پولدار نیستیم
اینحا به شدت محدودم اجازه کاری ندارم اونم بدون اجازه
پدرم همیشه خونس بجز دو ساعت
تا موقعی که پدرم خونست نمیتونم از اتاقم برم بیرون
باشگاه نیمتونم برم دوستی ندارم رفیقی ندارم
مسافرت نمیریم پکنیک نمیریم
هیچکس دوستم نداره.. همیشه تو اتاقم دپرس و افسرده نشستم دلم میخواد بترکه از این شدت حقارت
ما بدبخت ترین خانواده فامیل هستیم
اونا میرن شمال، کیش، هرورز پکنیک مسافرت با همدیگر ما اگ بریم مسافرت هم تنها پدرمم ک گفتم هیچ ذوق نداره باهاش اصلنم خوش نمیگذره بعنی تو خونه بمونیم بهتره