جاریم خیلی دروغگو و بشدت حسوده،دو بهم زنه،پشت سرم حرف میزنه حتی جلوی چشمم با رفیقش در مورد من صحبت میکردند میدونستم دارند غیبت میکنن یواشک حرف میزنن معلومه و واضحه در مورد منه بشدت دروغگو بهم گفت که پشت زیک درست کردم درستی که خودش درست نکرد به همه گفت من پشت درست نکردم رفیقم درست کرده راه میره دروغ میگه قسم میخوره
نامزد بودم لاغر بودم یکم چاق شده بودم بهم گفت مثل خوک شدی البته مستقیم نگفت غیر مسقیم بعدش کلی گریه کرد از خودش دفاع کرد منظورش من نبودم به خواهرش گفته ، خواهرش انور اتاق بوده از ما فاصله داشته بودن موقعی امده بودن من داشتم صبحانه میخوردم خیلی خیلی پشت سر دیگران حرف میزنه من با این هیولا چکار کنم