انگار عادی شدم براش ... اهمیت نمیده بم ب دوستاش بیشتر اهمیت میده حاضره با اونا بیرون باشه با من ن ...فقط موقع خوابش خوش خلقه
موقعی ک خوابم و خسته خیلی بیدارم میکنه برای خواسته نا ب جاش حتی اگه هفت صب باشهمریض باشم مثلا دو هفته سه هفته یبار همش برمیگرده میگه فیلم بازی میکنی
خواهرمو دو ماهه از دست دادم البته از لحاظ روانی یعنی اوکی بود بدلایلی الان دیوونه شده و عقلش سرجاش نیست خیلیییی درگیرم کرده و مدادم گریه میکنم البته ن پیش شوهرم ولی متوجه میشه و دعوام میکنه