تاپیک قبل رو بخونید
.
.
بچه ها من از حرص دارم میترکم الان
امشب رفتیم جاشونو پیدا کردیم، یه آقایی اونجا بود گفت همه همسایه‌ها ازشون شاکین
رفتیم یه آقای شبیه لاتا مسئولشون بود، گفتیم داریم اذیت میشیم و اینا، گفت ما قبلا جای دیگه بودیم امسال اومدیم اینجا چاره ای نیست، بلندگوها اینطورین و اینا، دیگه همینه
دیدم قبول نمیکنه گفتم من حلالتون نمیکنم، خود امام حسین هم راضی نیست، واگذارتون میکنم به امام حسین
اقاعه برگشت گفت باشه، گناهش گردن من! تا مرد هم اینجاست من با خانوم صحبت نمیکنم، وای دیگه خیلی عصبانی شدم و باز جوابشو دادم و اومدم اینور
همسرم وایستاد صحبت کردن، زنگ زدم پلیس وایستادم تا بیاد
پلیسه اومد باهاش صحبت کردیم گفت به خدا هر شب ۱۵ نفر شکایت داریم از اینا، یه اقای ام اسی با واکر اومده بود حتی شاکی بود و میگیم میگن چشم ولی باز ادامه میداد، باز میگیم بهشون و اینا
فقط خودنمایی، حق میدم که آدما زده بشن از این جماعت، واقعا اینا از هیچی نمیترسن؟
من امشب نفرینشون کردم، همش ذهنم درگیره که یعنی یه ادم چه قدر میتونه احمق باشه
