اونم رو من کراشه از بابام میترسه پیش قدم بشه. میخام شمارمو بدمش. ژیاد نمیبینمش فرصتو از دست نمیدم. خجالت میکشم ولی. شبا تا ساعت ۴ گریه میکنم. دیگه استها ندارم چند روزه غذا نمیخورم امروز بزرور یکم غذا خوردم از غذاها دیگه متنفر شدم. چند روزه معده دردم گرفتم از یجا میزنه به رحم و کمرمم. دیگه خسته شدم. دوستدارم بمیرم ولی قبلش بگیرمش بغل.