بیچاره مامان من که لگن میزاشت وسط پذیرایی منو حموم میکرد من با ی آدم مرده هیچ فرقی نداشتم
منم سر بچه اولم از حمام متنفر بودم تابستون میدم میرفتم تو حیاط آب گرم میکرو مامانم خودم میشستم تا از در حمام رد میشدم میمردم ...دیگه بعد از چند ماه بهتر شدم مامانم باید میرفت چند بار حمام میشست بعد در حمام باز میگذاشتم سریع دوش میگرفتم و میومدم
ویار شدید خونریزی استراحت مطلق ،اول تو یماه ۱۰کیلو کم کردم ، آب و غذا نمیخوردم جاش سرم میزدن برام آنقدر چیزی نمیخوردم که هفته به هفته دستشویی نمیرفتم ، کلیه هام داشت از کار میافتاد هی عفونت ادراری میگرفتم ، ازونطرف خونریزی داشتم در حد پریودی نوار میزاشتم دکتر تکون خوردن رو ممنوع کرد برام فقط دستشویی میرفتم برمیگشتم تو جام
منم سر بچه اولم از حمام متنفر بودم تابستون میدم میرفتم تو حیاط آب گرم میکرو مامانم خودم میشستم تا از ...
به حموم ویار نداشتم توان نداشتم برم دکتر هم ممنوع کرده بود دیگه عرق میکردم کلافه میشدم مامانم دلش میسوخت یه کیسه بزرگ پهن میکرد رو فرش لگن میزاشت موهامو میشست بدنمم دستمال نمدار میکشید
چ فایده ای داره؟ نه می تونی بیرون بری نه تفریح. دست و پات همیشه بند هس. اعصاب فولادین باید داشته باش ...
واسه منی ک تو خانواده کم جمعیت و وم رفت و امد بزرگ شدم خونه شلوغ و پر جنب و جوش ارزوعه
البته ن ب قیمت فدا کردن رفاه حال خودم و بچه هام
اگه از پس همه چیش بر بیام قطعا ب زیر سه تا قانع نمیشم
ولی خب تجربه نکردم بچه داریو اون موقع قطعی تر میتونم بگم😂
💓هی تویی ک داری اینو میخونی من از ته دلم دوسِت دارم و خوشحالم ک باهات تو یه زمان زندگی میکنم... فکرشو بکن ممکنه منو تو یه جای این دنیا جای پای همدیگه قدم برداشته باشیم.یا اتفاقی همو دیده باشیم.ب لباس هم یا صورت هم خیره شده باشیم .شاید والدینمون دوست بودنیا بچه هامون دوست بشن...میبینی چقد حس خوبیه اینکه کنار هم زندگی میکنیم؟ما باهم جمعیت دنیا رو تشکیل دادیم.من عاشق زندگی و دنیا هستم... و همچنین عاشق تویی ک اینو میخونی...💜لبخند از ته دلت آرزوی قلبیِ منه.💜..مراقب خوبیای دنیا باشیم باهم🥰