ما میخواییم بریم مسافرت این شوهر من مادرشو خبر میکنه نمیدونم چی بگم بشوهرم، چون بگم مادرتو نیار خانوادگی بریم جوشی میشه داد هوار میکنه
بجز این بچه های دیگه هم داره میگم اون داداشت چرا نمیبره فقط تو میبری میگه اونا معرفت ندارن
تو دلم گفتم فقط تو معرفت داری به زنت ظلم کن به مادرت نیکویی
بخدا با من باشه تو راه نمیخنده کم حرف میزنه اما مادرش باشه گل و بلبله
مادرشم طرف اینه،هی مادرش سعی میکنه منو خراب کنه پسرشو ببره بالاتر
یبار یه کلمه تو راه پیش این زنه بشوهرم گفتم یواش آروم برون تو چاله نیفتیم ،مادرشوهرم چنان دادی زد گفت وا به پسر من گفتی خوب کرد ،پسرم تو رانندگیتو بکن
تو مسافرت هم هر کاری کنم میاد گزارش میده به این و اون،شوهرمم کارش اینه مادر نکن باشه. خاک بر سر هر دوتون