سلام من ۹ ماهه عروسی کردیم تقریبا ۲ ساله عقد کردیم و زن و شوهریم
این اقا سیگاری بود ما رفتیم مشاور نه به مشاور گفت نه به من
حتی مشاور من گفتم من از سیگار بدم میاد ترسید نگفت بعد عقد شدیم کم کم گفت یه روز کامل گفت منم گریه اینا کردمم گفت اوایل نگفتم چون نخواستم دختری مثل تورو از دست بدم فلان ..... خلاصه گفت روزی چند تا میکشم هرز گاهی شده نکشم حتی خانوادمم نمیدونن به هیچکس نگو منم گریه کردم اینا بعد فرداش گفتم باش مشکلی ندارم اینم خوشحال شد خلاصه بعد ۱۴ ماه نامزدی الان ۹ ماهه خونمونیم هر روز میبینم ۱ بسته میکشه دیوونه میشم میترسم چیزیش بشه بهشم میگم بی توجهی میکنه مسخرم میکنه باز کارشو میکنه ...
هرروز ۱ بسته میکشید الان خواییده بودم رو تخت دیدم یه بسته رو تموم کرده اونیکی بسترو باز کرد ۲ تا اینا کشید اومد کلی دعواش کردم گریه کردم رفتم نشستم بیرون ، اومد از دستم گرفت آورد تو اتاق گفت قهر میکنی اینجا بکن گفتم چرا میکشی و فلان خلاصه خیلی حرص میخورم اینجوریم منو میبینه عصبی میشم وقتی میکشه خیلی بیتوجهی میکنه فکر کنم خوشحال میشه حرص میخورم اخر گفتم اصلا به من چه بمیر من احمقم به فکر توام اخر گفت باشه خوابید قهر کردیم .. از فردا چه عکسلعمل نشون بدم لطفا کمک کنین ببخشید طولانی شد🤕🤕🤕🤕😓😓😓🥵🤧