2777
2789

ساعت ۱۲ در خوابگاه ها قفل می شد یه خانمی بود با یه نگهبان بلند بلند می گفتن برید تو بلوک خودتون درها رو داریم قفل می کنیم

یه بار همینجوری از روی بیکاری از پنجره ی راهرو یه لگن آب ریختیم رو سر اون دو نفر

تا ۲ هفته تو خوابگاه دنبال کسی که آب ریخت بودن

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

برق ها قطع بود با بچه ها هماهنگ کردیم جلو در مدیر خوابگاه اب و کف ریختیم پشت دیوار قایم شدیم اومد بیرون چنان وحشتناک سر خورد اون لحظه گفتم حتما یه جاش شکست😂😂😂 خیلی اذیتمون میکرد دیگه واقعا خسته شده بودیم 

'فَلَا تَعلَمُ نَفس مَا اخفِیَ لَهُم مِن قُرَّةِ اَعیُن  جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعمَلُونَ'  هیچکس نمیداند که برایش چه قرة‌العین هایی  پنهان کرده‌ایم... [قرة‌العین، همان اشکی است که از شدتِ شادی در چشم حلقه میزند و می‌چکد.]  🌸

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز