یبار ماه رمضون تو خونهدر حال چرت بودم خونه پدریم جنوبی هستش و درش به خونه باز میشه حس کردم یکی داره درو باز میکنه وخونه نور گیرتر میشه اروم اروم رفتم کنار در ورودی وایسادن دیدم یه پسرجوون حدود 24ساله داره کفشامونو از جا کفشی در میاره میریزه تو کیسه جیغو داد کردم اونم فرار کرد
یبارم داشتیم راجب جن حرف میزدیم و احظار روح میکردیم تا چهار روز تو خونمون صدا های عجیب غریب میومد
من اگر خسته شبی یک تنه ایران بودم..من اگر لحظه پایانی انسان بودم....خاطرات تو منو زنده نگه داشته هنوز..وسط بی تو ترین نقطه زندان بودم♥️
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خواب قبرستون وحشتناکترین خوابه.اوتن تو تاریکی و تنهایی.
برف هفت سالگی ام را به خاطر صدای مادرم دوست داشتم که می گفت پاشو ببین عجب برفی اومده برف ده سالگی را به خاطر تعطیل شدن مدرسه و خوابیدن کنار مادرم حتی یک ساعت بیشتر. برف چهارده سالگی را به خاطر تشویش امتحانات .برف هجده سالگی را به خاطر استرس کنکور و آینده !! برف بیست سالگی را به خاطر عاشقی . هیجان عشقی که در ذهنم تا ابد ادامه داشت اما از برف بیست و پنج سالگی به بعد برف ها فقط سرد بود و سرد بود و سرد…… و خاطراتی که هرگز تکرار نخواهد شد……
روبه روی خونه مادربزرگم یه خانوادن که یه پسر حدود ۴۰ساله دارن که کوریعنی کم بینا.کر و لاله بنده خدا.وقتی میخاد حرف بزنه صداهای عجیبو غریبی در میاره.یه بار تنها بودم تو پذیرایی در حیاط باز بود یدفعه دیدم این اومد تو .وااااای من جییییغ زدم اونم دنبال من هوار میکشید و صدا در میاورد من از اینور میدویدم اون ور اونم دنبال من .تو حیاااط دنبال من کرده بود و صدا در میاورد.خلاصه یه ربع گرگم به هوا بازی میکردیم.انقدر جیییغ زده بود صدام گرفته بود تا بالاخره خودش رفت.
اگر فریاد بزنی به صدایت گوش میدهند و اگر ارام بگویی به حرفت گوش میدهند پس قدرت کلماتت را بالا ببر نه صدایت را
يه دوست ديوانه داشتم همسايه بوديم سه سال از من بزرگتر بود منم بچه! اين ميومد حرفاي ترسناك ميزد خدا ازش نگذره منم اينقدر ميترسيدم و باور ميكردم
يه بار ديوونه خانوم گفت اگه شب قبل خواب دقيق يادم نيست ولي فك كنم گفت سه بار بگي جن و سه تا بسم الله بگي شب وقتي همه خوابن يه جن مياد سراغت و سعي ميكنه جونت رو بگيره هر چقدر هم داد بزني كسي از خواب پا نميشه بايد خودتو نجات بدي
منم شب قبل خواب گفتم بعدش گفتم خدا چه غلطي كردم خلاصه زدم زير گريه تا دو ساعت مامان بابام باهام حرف زدن تا خوابيدم