پسر خالم هشتم رو تموم کرده میره نهم از نظر هیکل میخوره ۱۷.۱۸داشته باشه بابامم کارش اینه میره خونه های مردم آب گرم کن و کولر اینا درست میکنه پسر خالمم میره کمکش… و ظهر ها میاد خونه ما تا ناهار بخوره ی روز دیدم برادرو گزاشته رو پاهاش بالا پایین میکنه تا منو دیدن برادرم سریع اومد پایین
داداشم کلاس پنجمه گفتم حالا طوری نی تو بغلش بوده اشکال نداره و فلان…
امروز تو اتاق بودم رفتم تو حال آب بخورم دیدم نیستن رفتن خونه گشتم دیدن رفتن تو راه رو تا منو دیدن شلواراشونو کشیدن بالا دنیا رو سرم خراب شد خالم خیلی بده دستام میلرزه 😭 مادرمم خونه پدرشه بهش پیام دادم جریان گفتم گفت بیام میفهمم باهاشون چکار کنم پسر خالمم تا دید جریان چیه رفته خونشون