الان فرزندم دو سالش هست و در این دو سال اندازه ی ده سال پیر شدم از زمانی که بدنیا اومد متوجه ی خیانت مجازی شوهرم شدم هزار بار هزار چیز دیدم تو گوشیش ولی زیر بار نمیرفت تا اینکه یه روز تلگرامش رو باز کردم رو گوشی خودم و از خونه رفتم بیرون به بهانه ی و اون شروع کرد چت کردن تو کانالای مبتذل با هزار نفر اومدم خونه بهش نشون دادم گفت غلط کردم و..... گذشت و منم ن که ببخشم ولی آشتی کردم ، دیگه نتونستم مچش ر بگیرم ولی همان نشانه های که اوایل میدیدم هنوزم میبینم ولی دیگه انگار بیشتر مواظبه
دوسال سوختم و هنوزم میسوزم، هربار بی اختیار گریه م میگیره دلم برای خودم بچه هام میسوزه ، مستاصل شدم داغونم حالم خوب نیست گاهی میگم بزار هر غلطی میکنه بکنه ولی بازم میرم چک میکنم و گاهی اگر چیزی باشه میشکنم ، خورد میشم میمیرم
خدایا کاری کن خسته شدم خیلی خسته دیگه چیزی ازم نمونده
خسته شدم از زندگی آمیخته با شک، خسته ام خسته
😭😭😭