کل شب بیدار بودم دیشبم همینطور حاملم
سنگینی مربوط به گذشتمه نمیخوام باز کنم حرفشو ی ضربه خوردم از کسی که فکرشم نمیکردم و ضربه خیلی بد که باعث شد ببخشمش ولی هیچوقت بهش اعتناد نکنم نتونم اعتماد. کنم
گربوط ی سال پیشه از ی سال بیشتره
دیشب ۳ ساعت نیم خوابیدم تپش قلب دارم خوابم خیلی میاد امشب کلا بیدار بودم خودمو با کار مشغول کرده بودم ولی نمیتونم از ذهنم بیرون کنم
ازذهنت پرتش کن بیرون ....باخودت عهد کن دیگه تاابد بهش اعتماد نمیکنی ولی اجازه هم نداری دائم بهش فکرکنی......هروقت این افکار میان سراغت برو سراغ ارزوها و خیالاتت ....موقع زایمان و انتخاب اسموبزرگ شدن نی نی که حواست پرت بشه .
دوتاراه که بیشترنداری یا ببخشیو فراموش کنی که خودت ازاد بشی.یا دائم بهش فکرکنی که خدایی ناکرده بشه توده و کیست و غم تو بدنت .....بیخیال بابا ....زمین گرده میچرخه میچرخه کاری که درحق دیگران کردی را بدترشو باهات میکنه واگذارشون کن به خدا .....باورکن بافکرو خیال تو فقطخودت مریض میشی و هیچ سودی هم نداره .....اگه دوس داشتی معانی قران را بخون دیدگاهت را به دنیا و ادمها تغییر میده ....سوره مومنون و بقره عالیه ....
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
