بنایی داریم و فرش هارو چمع کردیم و با کفش راه میریم خواهرم کفش های منو از جلو اتاقم برداشته بود منم کار ضروری داشتم کفش خواهرم که اونچا در اورده بود پاشنش رو تا زدم و پوشیدم خواهرم که دید شروع به گریه کرد که کفش خراب شده و گشاد شده و من یه کفش دیگه میخوام مامانم دعوام کرد و بابام داد و هوار راه انداخت که غلط کردی همیشه من مقصرم از نظرش