من دختر یه خانوم بدبحت و مهرطلب هستم که فقط میخواد ادما ازش راضی باشن
همه هم ازش سو استفاده میکنن و هر کاری باشه بهش میگن ولی تو خوشیا محلش نمیذارن و کلا تو غما شریکش میکنن😒
امروز زنداییم که اصن حسابش نمیکنه عمل داشته و مهمم نبوده حالا مامان من مث چاپلوسا از صب ساعت۹ رغته پشت در اتاق عمل الانم منتظره بیاد بیرون
این مامان بد بخت من حتی ازدواجشم از رو دلسوزی با ادم ۱۳ سال بزرگتر و مریض بوده حتی تو ازدواجشم میخواسته خودشو خوب نشون بده و یه مرد خیلی داغون تسبت به خودش رو انتخاب کرده😒
منم دلم براش میسوزه از صب دارم کار خونه رو میکنم 😒درحالی که فردا امتحان دارم و حتی نمیتونم شب بخوابم😒😒
دددددد اخه خاک برسر بدبخت و مهر طلبت زززززن که منم درگیر خودت کردی😒😒
یکم دیگه اذیت شم ولش میکنم به حال خودش تا بره زیر پا فامیل و ادمارو و تمیز کنه و دستشونم ببوسه🤢
جالبه مامانم به شدت خوشکل و با کمالاته ولی قدر خودشو نمیدونه...
من دیگه دل نمیسوزونم خود کرده را تدبیر نیست🤢🔪