مثلا باید رو حرفت وایسی به حرف بقیه توجه نکنی.
مثلا من به بچم گوشی نمیدم ولی بقیه میدادن برگشتم محترمانه گفتم واسه چشمش ضرر داره و‌عصبی میشه لطفا شماهم ندید اوناهم کمی رعایت کردن،
یا مثلا وقتی دیدم گوشی دستش دادن میرفتم بچه رو میاوردم هرچند که گریه میکرد با چیز دیگه مشغول میکردم.
یا توی خیلی موارد ریز و درشت دیگه..
مثلا بچه گریه میکرد گیر میداد شکلات نقلی میخواست میگفتن بده بهش گریه نکنه ولی خب میترسیدم بزاره دهنش گیر کنه گلوش بخاطر همین گفتم نه خفش میکنه بزاریدگریه کنه من نمیدم.
مهم اینه رو حرفت پافشاری کنی.
با یه نظر و حرف خودتو نبازی
مادرشوهر منم از این حرفا می زد انتظار داشت به سبک عروسای پنجاه سال پیش تا با اینا وصلت کردم دیگه یادم بره پدر و مادری هم داشتم کلا مدام خونه اینا باشم گوش به فرمان اینا باشم بگم دیگه من دختر این خونه هستم 🤐 فازش رو هیچ وقت نفهمیدم به خاطر کدوم محبت و معرفتی که به خرج داده باید بذارمش جای مادرم! ما ازدواج کردیم از خانواده خودمون هم مستقل بشیم حتی نه اینکه یه مادر پدر جدید هم پیدا کنیم که هیچ زحمتی برامون نکشیدن تازه سراپا توقع هم هستن! کاش بزرگترا حد و حدود خودشون رو بدونن و فکر نکنن کوچیکترا به دنیا اومدن به میل اینا زندگی کنن وگرنه بی احترامی کردن بهشون
عزمزمه واقعا خیلی مهمه چطوری رفتار کنی من خودم ازدواج نکردم ولی اطرافم خیلی موردا مختلف دیدم یه سری مادرشوهرم هستن واقعا درکشون بالاست آزار و زیانی نمیرسونن دخالت بیجا نمیکنن واقعا برا این دسته باید جونشم آدم بده
ولی مادرشوهرایی مثل مال شما از در صمیمیت و خودمونی وارد میشن تو جزئی ترین مسائلم دخالت میکنن عروس و نوه پسری از خودشون میدونن انگار خریدن واقعا اگ جلو این دسته کوتاه بیای زندگیت تباه میشه الان مورد مشابه خانومی هست ۵۰ سالشه الان ۳۰ ساله درگیره با این سن یه پارک تنها نمیتونه بره بچهاش تو هرچی باید از مامانبزرگه اجازه بگیرن یعنی کلا زندگیش نوک انگشت این خانوم میچرخه چون از اول کاری واسه خودش نکرد
ولی دیدم خانومی که مادرشوهرش اینطوری بود ولی از همون اول کوتاه نیامد قبل بچه دار شدن با اینکه تو یه ساختمون بودن هیچوقت تولد خانوادگی برا خودش و شوهرش نمی‌گرفت همیشه شوهرش و سوپرایز میکرد برا تولد و انقدر فضا دو نفره خوبی می‌ساخت که اصلا خود پسره با اینکه بچه ننه بود نمیامد بگه برو به مامانم بگو بیاد فرداشم عروسه کیک براشون می‌برد خیلی با سیاست عمل میکرد هیچوقت تو مسافرت و خرید نمیزاشت همراهشون باشه مگ اینکه مسافرت دسته جمعی این کارارو با دعوا نمیکرد با سیاست انجام میداد
بچشم که به دنیا آمد الان ۳ سالشه ت این سه سال تا حالا دو ساعت تنها نزاشته برا مادرشوهرش نوزادم که بود بیشتر از ده دقه نمی‌داد بغلشون به بهانه های مختلف مثلا وقت شیرشه جاشو عوض میخوام بکنم میگرفتش برای هیچ کاریم ازشون کمک نمی‌خواست یعنی هیچوقت نزاشت مادرشوهره یه بار جا بچرو عوض کنه چون کمک گرفتن مجوز دخالت میده
کلا خیلی با سیاست عمل کرد و باعث شد دیگ مادرشوهره بیخیال شه با اینکه الان تو زندگی بقیه پسراش اینطوری نیست ولی دیگ این پسر و عروسش و بیخیال شد با اینکه بیشتر از همه ام دوس داره این پسرش و
کلا سرتق بازی یجاهایی جواب میده
