محدودیت در حدی ک نتونی تنهایی یا با خانوادت یا با دوستت جایی بری یا خرید بری یا حتی تنهایی خونه پدرت بری ک فقط ۲۰دقیقه فاصلس،پوشش طبق خواسته شوهر باشه،مسافرت صفر،دوستایی ک از دبیرستان میشناسی چون همسرت نمیشناسه نمیتونن بیان خونت،رفت و آمد فامیلی صفر،خرید همیشه اینترنتی،چک و چونه زدن واسه پول.نه اخلاق خوب نه معاشرتی نه عشق.کسی هست با این شرایط زندگی کنه؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
چند ساله؟من ۶ساله ک میگذره ولی دیگ صبرم تموم شده...
من ۹ساله راستش دیگه مثل قبل به حرفهاش اهمیت نمیدم دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم هر چی بود ازم گرفت دلم میخواد یه روز به سلیقه ی خودم لباس بپوشم دیگه جایی باهاش نمیرم یا خیلی کم از بس توی جمع شخصیتم خورد کرد
چقدر سخته توی رویاهات با کسی حرف بزنی وزندگی کنی در حالی که بدونی توی واقعیت هیچ وقت نمی تونی داشته باشیش
باورت میشه چند شب پیش عروسی بودم جلو جمع با صدا بلند داد زد چادرتو چکار کردی در صورتی که نه خواهرش نه زن برادراش برای پوشش محدود نیستند دیشب اومد هر چی اصرار کرد بریم خونه عموش بهاش نرفتم،دیگه نسبت به همه چیز بی تفاوت شدم نمیدونم این آدم تاوان کدوم گناهم بود
چقدر سخته توی رویاهات با کسی حرف بزنی وزندگی کنی در حالی که بدونی توی واقعیت هیچ وقت نمی تونی داشته باشیش