دو روز قبل شوهرم داشت از پنجره به بیرون نگا میکرد رفتم کنارش گفتم ب چی نگا میکنی من خودم خیلی شکاکم و خیلی بهش گیر میدم گف چی هس نگا کنم
قرار بود بریم بیرون قهر کرد گرف خوابید گفتم چته جواب نداد
بعد چن ساعت اصرار من که چی شده چرا قهر کردی گف این رفتارا چیه چرا داری فراریم میدی مگه بیرون چی هس ی لحظه خواستم هوا بخورم
منم تا حالا از موقع عروسیمون ازش چیزی ندیدم فک کردم بهش حق دادم معذرت خوای کردم و رفتیم گشتیم با خوشی اومدیم خونه شبش گوشی منو برداشت(گوشی خودشو به سر کار نمیبرد دست من بود افتاد شکست خودش ی نوکیا داره) دید رفته دیوار داش ی چیزیو بهم نشون میداد که از بالا پیام اومد زود زد کنار منم گفتم بده فلانی(دختر همسایه که من احساس میکنم شوهرم باهاشون بیش از حد مهربون)هس شاید یه کاری داره گف ولش کن بعدا جواب میدی گرفتم گفتم شاید واجبه
دیدم نوشته الان براتون اسکرین میفرسم