دوره ی نوجونیمه ..و سکرته یعنی داستانیه که هیچکس نمیدونه ولی دلم میخواس بگم ..یادمه تو دوره ی دبیرستان دوسال با دختری دوست صمیمی بودم جوری که همه ی کارامون باهم بود ..سر سومین سال گفت بت علاقه دارم منم چندشم شد ازش فاصله گرفتم یادمه چنروز نیومد مدرسه اس ام اسای مزخرف میداد که حالم بده درکم نمیکنی تو عشق رو نمیفهمی😕😕 یادمه انقدر بهش بی محلی میکردم تو کلاس گریه میکرد جلو بقیه بچه ها گفتن چی بش میگی گناه داره شما که با هم رفیق بودین ..هر چقدر خواستن دربیارن چیشد که اینجوری کردین نذاشتم بفهمن..یادمه هر روز برام نامه مینوشت یواشکی میذاشت تو کیفم یکیشو مامانم خونده بود نزدیک بود کتک بخورم 😑 تا اون حد پیش رفت که خانوادش فهمیده بودن خواهراش بم زنگ میزدن ..که درنهایت ازدواج کردو با اینکه تو یه شهر زندگی میکنیم یبار م دگ ندیدمش