خیلی دلم گرفته خیلی دلم میسوزه واسه خودم بابام خیلی داره اذیتم میکنه همش گیرای الکی و بیخود میده شب و روز ندارم از دستش تا وقتی ک صبح تا شب خونه باشم زندگیم آرومه همه چی دارم ولی خدانکنه بخوام برم بیرون خریدی جایی تا پامو میذارم بیرون شروع میکنه داد و بیداد زندگیو برا خودمو مامانم جهنم کرده منم خب ادمم نمیتونم همش زندونی شم خونه دانشگاه هم خریت کردم نرفتم صبح تا شب فقط خونه میشینم گریه میکنم
چند سالته
چرا نمیزارن ؟ با دوستات مخالفن؟یا نه دلیل دیگه ای داره
ببین من یه دهه شصتی ام، خب ما خیلی حرف گوش کن بودیم اعتقاداتمون هم به خونواده نزدیک بود... شما دهه هشتادیا مسایلتون با ما فرق میکنه
ما نه گوشی بود نه اون زمان کسی خونه دویتش میرفت نه تنهایی خرید میرفت حتی پسرا هم همینجور بودن خیلی سنتی
الانم باهاشون درگیر نشو حرفتو بزن ولی هرچی باشه تو یه خونه اید حرف تو حرف نشه
سرتو با کتاب گرم کن یه وقتا تو کار خونه کمک کن یا هرکاری که خودتو بهشون نزدیک نشون بدی، بشناسشون اخلاقاشون
هر پدر ومادری یه جورهبعضی متاسفانه به طرف مقابل اجازه دفاع یا حتی اشتباه نمیدن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
