بچه ها من تو خانوادمون خیلی عزیز بودم و خواستگارم زیاد داشتم و بابامم اسم و رسم داشت...همه فکر میکردن قراره با کی ازدواج کنم...اما آخر سر با یک نظامی اونم راه دور ازدواج کردم ..الان ده سال میگذره و هنوز پشیمونم
ازدواج مجازی😆😆
همون موقع ی خواستگار دگ داشتم شرکت نفتی بود حالا میبینم ازدواج کرده طبقه بالای باباش اینا خونه خوب ساخته و وضعش خیلی خوبه و قربون صدقه زنش میره و...
زندگی با مرد نظامی واقعا سخته درکت میکنم .
دیگه گذشت خواهر
اگر زندگیت با مشاوره و... درست میشه اقدام کن
اگر نمیشه و میتونی جدا بشی، جدا شو
نمیتونی هم بیخیال شو واسه خودت سرگرمی درست کن
منم خیلی خواستگار داشتم آخرش ایییییییین نصیبم شد
میگذره دیگه.....
ای کاش زندگی دنده بک داشت💔💔💔💔
ازدواج همش قسمته
سعی کن رو زندگی خودت تمرکز کنی تو که از درون زندگی اونا خبرا نداری اینقددد زوجا دیدم ک از بیرون خوشبخت بنظر میومدن اما اگه دعواهاشونو باچشم خودم نمیدیدم هیچوقت باور نمیکردم
زندگی ک همش پول و خونه نیست دلخوشی داشتن یه چیز دیگست!
میدونی اون خواستگارم همه چیزایی که من میخواستم داَت، پول،خونشون تو شهر خانوادم،خونه شخصی طبقه بالای باباش جوریکه زحمت بزرگ کردن بچه هاش به عهده مادربزرگشه و من تو شهر غریب همش باید حرص بخورم چون دخترم حوصلش سر میره و جایی نداره بره ....اون خواستگار مذهبی بود و نماز میخوند... شوهر من بی نمازه منم بی نماز کرده..خیلی چیزا بجز پول داشت
چی بگم الان رفتی تو مووود مقایسه حتی ایرادات اونم حسن میبینی طبقه بالای مادرشوهر هزااار و یک دردسر و مشکلات داره تو فقط چسبیدی ب بچه نگهداشتنشون
نمازم اگه اعتقادت قوی بود نمیتونس بی نمازت کنه پس گردن کسی ننداز
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز