2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ولی دوس دارم واسه شوهرم عطر مورد علاقه شو و یه پلاک قلبیا بود توش باز میشد دو تاعکس میذاشتن توش بعد قفل میشد یادمه قبلنا بهم گفته بود دوس داره

گاهی مـــرگ دوای تمام دردهاست :(
خیاطم عزیزمولی فعلا گذاشتم کنار به کارای دیگه م برسم

یه سوال داشتم عزیزم؛راهنمایی کن...ادم وقتی شاغل نباشه در زندگی متاهلی؛موقع مناسبتها که دلش میخواد کادو بخره برای همسرش یا بقیه باید چکار کنه؟

ضایع نیست از شوهر پول بگیریم برای خودش کادو بخریم؟یا موردی نداره؟

«خدایا آرام کن دلهای ما را»
یه سوال داشتم عزیزم؛راهنمایی کن...ادم وقتی شاغل نباشه در زندگی متاهلی؛موقع مناسبتها که دلش میخواد کا ...

خب چند ماه قبلش مدام که ازش بگیری من کنار گذاشتم تا زیاد ضایع نباشه

بعدشم اونا براشون مهم نیس با پول کی خریدی

اینکه سوپرایز بشن ملاکه 

گاهی مـــرگ دوای تمام دردهاست :(
خب چند ماه قبلش مدام که ازش بگیری من کنار گذاشتم تا زیاد ضایع نباشهبعدشم اونا براشون مهم نیس با پول ...

اصلا چجوری باید پول گرفت؟😑من خیلی معذبم و نمیدونم چجوری بیان کنم

«خدایا آرام کن دلهای ما را»

ایشالا منم تولد شوهرم🙂

کاربری بهم واگذار شده💚کورد هستم💚🌱بژی کورد💚🌱     به درک به درک ب درک اگه اونجوری که میخواستیم نشد دشمن عزیزم که تصور کردی با پیدا کردن کاربریم بردی!من هیچ چیز برای پنهان کردن ندارم در ضمن میدونم پیدام کردی برام مهم نیست حس زرنگ بودن بهت دست نده عزیزم من خودم میدونم 😂

حتما ۱ روز قبل بگیر ک سوپرایز شه و غافلگیر

کادو ام :

دستبند چرم ک ی تیکه طلا داره 

ست کیف و کمربند و جاسوئیچی چرم 

ست مام و اسپری و ادکلن 

ریش تراش 

ایرپاد 

ست خونگی(رکابی و شلوارک)


تِم هم آبی سفید خیلی قشنگه🤌🩵🤍


پرستار💛سوال پزشکی داشتین در خدمتم👩‍⚕️ با احترام:درخواست دوستی نمی پذیرم سوالی داشتین تگم کنید🤎شهید ابراهیم هادی💚

اخرین تولدش همین  چند وقت پیش..

صبحش با چنلن ذوقی بلند شد و گفت خانومی امروز انگاری ی جور خاصی خوشحالم. روز خاصی یه؟

منم گفتم نه ی روز مثل روزای دیگ..

بهش بر خورد رفت تا عصر چندین بار هر غیر مستقیم بحث و کشید من  میگفتم نه روز عادیه..

دیگ گفتم به من الهام شده روز هاصی یه بلند شو بریم فلان جا 

ی رودخونه پر درخت و سر سبز و صدای اب..

ب خواهرم سورده بودم رفته بود اونحا یه میز پر تتقلات چید و کیک و بدکنکا هم هلیومی با سنگ گذاشته بود 

و دو تا صندلی هم  بود

نزدیک که شدیم ب خواهرم گفتم تو بروب خودشم کفتم بزن کنار دوست دارم رانندگی کنم..

کم کم که نزدیک شدیم  گفتم چشماتو ببند میخوام ببرمت لب رودخونه یه چیز جالبی  هست..

خلاصه کشوندمش تا میز و چشماشو باز کرد..

یعنی مثل چییییی خوشحال شد.از اون موقع تا ابان گاهی نشستیم چایی میخوریم یه دفعه میگه واقعا  نمیدونم چطور تکر کنم. اون فضا اون میز و تدارکات خیلی خوب بود..

حساب کن کن چقدر بهش مزه داد که دو هفته پیش منو برد طلا فروشی  گفت دلم میخوام ی تیکه طلا بخرم برات😂😂😂😂


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792